هنگامی که تولید در کشور تخریب میشود و دلالی تشویق، سفتهبازی به جای سرمایهگذاری در تولید و صنعت و کارهای مولد مینشیند؛ در نهایت هم ارزشآفرینی در کشور کاهش مییابد.
به گزارش خبرنگار مهر، عدم ثبات اقتصادی و افول اقتصاد چالش امروز کشور بوده که به گفته کارشناسان اقتصادی، بعد از سیاستهای بانکی، سیاستهای اقتصادی ما که یک سیاست پوپولیستی ضدتوسعه است، باعث این وضعیت است. هنگامی تولید در کشور تخریب میشود و دلالی تشویق، سفتهبازی به جای سرمایهگذاری در تولید و صنعت و کارهای مولد مینشیند؛ در نهایت هم ارزشآفرینی در کشور کاهش مییابد. البته در برخی دولتها شانس میآورند و درآمد نفتی بالا میرود و مردم خوش میگذرانند و در برخی دولتها، درآمد نفتی کاهش مییابد و مردم له میشوند. این بخشی از یادداشت امیرحسن کاکایی، عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت درباره پیشرانهای اقتصادی و قدرت آنها در توسعه اقتصادی بود او در یادداشتی برای مهر نوشت؛
سال هاست که در جهان تصور این است که صنعت خودرو یک پیشران واقعی اقتصاد است. صد البته در قرن بیستم میتوان ادعا کرد که مهمترین کشورها از منظر اقتصادی، دارای صنعت خودرو بودهاند. صنعت خودرو صنعتی است که حداقل ۵۰ صنعت دیگر را با خود میکشد و تقویت میکند. صنایعی بر پایه فولاد، آلومینیم، مس، انواع مواد پتروشیمی، شیشه و انواع سرامیک، پنبه و نخ، رنگ و چسب و… همگی در این صنعت به صور مختلف و در حجم بالا و بهطور صنعتی بهکار میروند بنابراین وقتی یک کشور دارای یک خودروساز بزرگ است که به تمام دنیا خودرو صادر میکند، هر چقدر صنعت خودروی آن پیشرفت کند و محصولات بیشتر و با قیمت بالاتر را عرضه کند، قطعاً تمام آن صنایع هم پیشرفت خواهند کرد. البته پیشرفت دوطرفه است. یعنی به تدریج پیشرفت تولیدکنندگان مواد اولیه، قطعات و مجموعهها که در زنجیره ارزش این صنعت بزرگ قرار دارند، باعث پیشرفت خودروساز و صنعت خودرو میشود. دینامیک دیگری که روی این صنعت اثر میگذارد، رابطه متقابل پیشرفت کشور و صنعت خودرو است. به عنوان مثال زمانی خودروسازان اروپایی، آمریکایی، ژاپنی و کرهای، برای مصرف خود و شهروندان خود در چین سرمایهگذاری کردند. اما به تدریج وقتی صنایع مختلف از جمله صنعت خودرو شروع به پیشرفت کرد، درآمد مردم چین هم بالا رفت و خود چین شد یکی از بازارهای مهم مصرف. امروز هم که با هم صحبت میکنیم چین یکی از بزرگترین بازار خودرو دنیا است.
رصد واقعیات، کسب تجربه و برنامه ریزی دقیق
با این فرض دولتمردان ما سال هاست که سنگ صنعت خودرو را به سینه میزنند و بهظاهر از آن حمایت میکنند. اما این فقط یک روی سکه است. اولاً جایی مانند چین یا کره جنوبی و ترکیه، که تا حدی در رده کشور ما بودهاند و شاید هم زمانی عقب تر از ما، سیاستهای منسجم و سازگاری برای توسعه کل اقتصاد از جمله صنعت خودرو خود داشتند و به اجرا درآوردند. البته آنها برنامههای خشک و بیروح را بهکار نبردند بلکه به صورت کاملاً پویا، مسیر را بر مبنای واقعیات رصد کردند و تجربه کسب کردند و برنامهها را بهموقع و درست، بهروزسانی کردند. مساله بعدی که باید به آن توجه شود، تعامل جهانی به عنوان یک الزام برای تحرک واقعی اقتصاد، آن هم با اتکا بر صنعت خودرو است. تمام کشورهای دارای صنعت خودرو دنیا، با تمام جهان در ارتباط هستند. به تازگی که روسیه با غرب در افتاد، به ناگاه کل صنعت خودرو آن فرو پاشید. در حال حاضر هم میخواهد با کشوری مانند ایران صنعت خود را دوباره برپا کند.
ما سال هاست که از دو منظر به ارتباطات جهانی درست توجه نکردهایم و مانند یک برکهای شدهایم که ورود و خروجیهای آن به تدریج مسدود میشود مانند دریاچه ارومیه، به تدریج خشک میشویم و نهایتاً تبدیل به یک شنزار شده که میتواند زندگی جوامع اطراف را تخریب کند. صنعت خودرو ما هم نه در واردات قطعات و فناوری و نه در مورد صادرات، یک ثبات رویه و یک جریان سالم را در پیش روی خود ندارد. آنچه از فناوریهای جهان کسب میکنیم، نهایتاً پلتفرم بیست سی ساله در کنار قطعات یکی دو نسل پیش است. البته من همکاران دانشگاهی چه در دانشگاه و چه در صنعت در کنار صنعتگران تلاشگر این مرز و بوم، تمام تلاش خود را میکنیم که کم نیاوریم. اما نهایتاً آنچه نصیبمان میشود، فحش و ناسزای مصرفکننده است. اصولاً دولتهای ما هیچگاه به پویایی تحقیق و توسعه و نیاز به ثبات رویه و سرمایهگذاری اساسی در آن توجه نکردهاند. در مورد صادرات که اصولاً ما هیچگاه جدی نبودهایم و با این وضعیت هم که داریم، جدی نخواهد شد.
اما یک اتفاق بدتر هم دارد میافتد. مسئله خودرو، یک مسئله حیثیتی برای مسئولان شده است و فکر میکنند که اگر بتوانند هر چقدر بیشتر خودرو به دست مردم برسانند، کار بهتری انجام دادهاند. بنابراین بدون توجه به واقعیتهای اقتصاد و زیست محیطی، پا را روی گاز گذاشته و بالا بردن تیراژ را به هر قیمت در دستور کار خود قرار دادهاند. آنها با قیمتگذاری دستوری این صنعت را به خاک سیاه کشیدهاند و کیفیت خروجی آن را در نازلترین حالت قابل قبول نگه داشتهاند. هیچکدام از مسئولانی که در رابطه با صنعت خودرو مسئولیت دارند یا اظهارنظر میکنند و به ویژه وکلای مجلس، توجه نمیکنند که امروز اصولاً مشکل ما این نیست که خودرو گران است. مشکل اصلی مردم چیز دیگری است. در اولین رده اهمیت مشکل مردم عدم ثبات اقتصادی و افول کل اقتصاد است که البته از منظر من مهندس، بعد از سیاستهای بانکی، سیاستهای اقتصادی ما که یک سیاست پوپولیستی ضدتوسعه است، باعث این وضعیت است. وقتی تولید را در کشور تخریب میکنیم و دلالی را تشویق، سفتهبازی بهجای سرمایهگذاری در تولید و صنعت و کارهای مولد مینشیند. نهایتاً ارزشآفرینی در کشور کاهش مییابد. البته در برخی دولتها شانس میآورند و درآمد نفتی بالا میرود و مردم خوش میگذرانند و در برخی دولتها، درآمد نفتی کاهش مییابد و مردم له میشوند.
گسترش زیرساخت و توسعه
اما این توجه بیش از حد به خودرو، آن هم خودرو سواری یک اشکال دیگر هم دارد و آن عدم توجه به موضوع اصلیتر، یعنی نظام حمل و نقل است. محرک اصلی که در کشورهای صنعتی به عنوان عامل اولیه توسعه اقتصادی همیشه مورد توجه قرار گرفته است، قبل از صنعت خودرو، صنعت حمل و نقل بوده است. همین چین را نگاه کنید. در ۲۰ سال اول برنامه جهش چهلساله فعلی، روی خودرو تمرکز نکرد و زیرساختها را و در رأس همه جادهسازی و حملونقل را در برنامه قرار داد. شاید در آن سالها، تعرفه را به شدت پایین آورد، اما از آن طرف به شرکتهایی که میخواستند در چین سرمایهگذاری کنند، طوری پیشنهاد میداد که بروند و جاده یک منطقه را توسعه دهند.
به نظر من امروز توجه ما به صنعت خودرو، با ادامه این اوضاع جواب نمیدهد. چرا باید همه مردم خودرو داشته باشند؟ آیا مثلاً اگر در تهران در طی یک سال سه چهار میلیون خودرو دیگر تزریق شود، اصلاً فرض کنید رایگان، وضعیت تهران بهتر میشود؟ قطعاً نه. با این وضع جادهسازی، پارکینگسازی و ترافیک، انگار داریم یک خودکشی جمعی میکنیم. پس عملاً تولید خودرو با این روند در واقعیت یک ضدارزش است. اما از آن طرف بیاییم و سوال کنیم که چرا مردم به خودرو این قدر محتاجند؟ خیلی ساده است: حملونقل و سرمایهگذاری. بدیهی است که اگر یک اقتصاد سر پا و شفاف و مولد داشته باشیم و تورم کنترل شده باشد، کسی دنبال سرمایهگذاری در بازار خودرو نمیرود. اصولاً خودرو در یک اقتصاد پویا، کالای سرمایهای نیست اما در ایران به دلیل اوضاع نابسامان اقتصاد، هر کار میکنیم، خودرو یک کالای سرمایهای است. اما موضوع حملونقل چطور؟ بیش از ۲۰ سال است که موضوع حمل و نقل به امان خدا سپرده شده است. بیش از ۳۰۰ هزار خودرو تجاری فرسوده و کمبود صدها هزار خودرو تجاری و کیلومترها راه آهن و قطار و مترو و… نشان از عدم توجه مسئولان به این مهم است.
متوجه نمیشوم که چرا این روزها که ظاهراً درآمد ارزی دولت به ادعای خودش بالا رفته است و اینقدر علاقه به خودرو برقی دارد، خودش نمیرود و اتوبوس برقی وارد کشور نمیکند؟ یا اینکه سرمایهگذاری کند و اتوبوس برقی در ایران تولید کند؟ چرا ما که توان تولید انواع واگن مترو و قطار را داریم، اینقدر کمبود در متروها و خطوط راهآهن داریم؟ چرا ما که میتوانیم ریل تولید کنیم (که تا چند سال پیش فناوری آن را نداشتیم) اینقدر در توسعه راههای آهنین تعلل میکنیم؟
واقعیت این است که صنعت خودرو پیشران بزرگی است؛ اما صنعت حملونقل بزرگتر. صنعت تولید خودرو بسیار مهم است اما فشار حداکثری در شرایط فعلی منجر به یک خودکشی دستهجمعی میشود. اما توجه اصولی به صنعت حملونقل، نهتنها باعث رشد اقتصادی میشود، بلکه شرایط محیط زیست را هم بهبود میدهد. اگر به حملونقل صنعتی (اتوبوس، کامیون، تریلی، قطار و…) توجه جدی شود، نه تنها سطح تولید آلودگی به شدت پایین میآید، بلکه از بحرانهایی مانند کمبود بنزین و برق هم میتوانیم به آرامی گذر کنیم و آن را بهانهای برای رونق اقتصاد کنیم. وقتی حملونقل عمومی درست شود، وقت مردم هم کمتر تلف میشود و میلیاردها ساعت در سال بهنفع عامه مردم میشود. در این حالت اخلاق مردم هم بهتر خواهد شد و بهرهوری بالاتر میرود. عقل و منطق میگوید که اگر واقعاً دنبال منافع عامه مردم هستیم، باید صنعت حملونقل در مرکز توجهات و برنامههای توسعهای قرار دهیم و در این میان روی سرمایهگذاری برای توسعه زیرساختهای آن کار کنیم.
با توجه به توانمندیهای بالای صنایع خودروسازی، واگنسازی، ریلسازی و جادهسازی کشور، قطعاً این تغییر نگاه راهبری هم به نفع صنعت خودرو و تمام صنایع وابسته آن تمام خواهد شد و هم به نفع کل اقتصاد و هم نهایتاً بهنفع واقعی و پایدار مردم. به امید روزی که سیاستگذاران مانند عقاب به پرواز در بیایند و از بالا و با چشم تیزبین بهترین اهداف را برای مردم تدارک ببینند و به مانند عقاب به هدف بزنند و روزهای بهتری را برای مردم ایران رقم بزنند.